ورود تربچه
تربچه جونم این مدت مامان زیاد حالش خوب نبود واسه همین از حالا شروع کرده به خاطره نوشتن، می خواد خاطرات تا امروزو mp3 واست بنویسه درسته تاریخای ثبت درست نیست ولی تاریخ دقیق همه چیو داره ... 9 خرداد 1391 در این روز مامان ساعت 7 صبح رفت آرمایشگاه چون شک کرده بود که ... بعدشم رفت سرکار و منتظر بود تا جواب آزمایش بیاد ، بابا هم که اونقدر زنگ رده بود آزمایشگاه خانمه رو کلافه کرده بود چون حضوری جوابو می دادن آخر سر خانمه گفته بود اگه مامان بزنگه جواب می دن منم زودی زنگ زدم و گفت مبارکه ...... خلاصه کلی ذوق کردیم ، از قبل مامانی شیرین از ما قول گرفته بود هر این اتفاق افتاد باید اول به اون بگیم خودش به بقیه بگه ما هم زود بهش زنگ زد...
نویسنده :
عسل
12:34